
این نوشته فاقد ارزش برای خواننده هست و فقط یسری جمله برای رها شدن ذهنمه که وقتی اینترهای بین جملات رو برداشتم چنین شد:
نوشتههای ۶ بهمن سال پیش را خواندم وقت درد فکریه.
گذشته را تکرار میکنم
گذشته؟ من هر روز با تو زندگی میکنم
بیخیال گذشته، اکنون در نبودت تنها تکرار ساعت هاست
ساعتها؟ من دقیقه به دقیقه دنبالت میگردم
دنبال کی؟ من حتی خودم را هم گم کردهام
گمشده به دنبال تو
تویی که هیچوقت پیدا نبودی
تویی که همیشه دنبالت گشتم
چه قدر گشتن و نتوانستن
چه قدر گشتن و نیابیدن
گمشدهام در راه تو
گمشدهام برای پیدا کردنت
خوشحال باش منی نمانده به دنبالت بیاید
بهش بگویید رفتم، همان جایی که هست
تو را جان مینامیدم و خودت را ازم گرفتهای
خودت را از منی که پر از تو بود گرفتی
بیشتر بیدار میمانم تا شاید پیدایت کنم
حتی دیگر در خوابهایم هم نمیبینمت
جواب سر درد هایم را نمیدهی؟
من نسخهای از تو هستم
اما تو دیگر نیستی
منم دیگر نیستم
ما گمشدهایم، گمشده به دنبال تو..
۲۲ بهمن ۹۸
۵:۵۶ صبح
نظر دهید