مهدی درویشی

آقا مغز انسان ناقصه.

آیا مغز انسان کامل است؟

ما انسان‌ها موجودات احساساتی هستیم، یعنی سیستم تصمیم گیری ما بر اساس احساسات هست و نه منطق. و این باعث میشه همیشه، تصمیم درستی نگیریم حالا باید بدونیم تصمیم درست چی هست اصلا؟

تصمیم درست و منطقی تصمیمی هست که خروجی درستی بده، خروجی درست شاید انسانی نباشه چرا که انسان احساسی هست و نه منطقی.
فرض کنید ساختمونی آتیش می‌گیره و آتش اون‌قدری زیاده که نزدیک شدن به خونه کار سختیه در اون خونه مادر و کودکی چند ماهه زندگی می‌کنن، مادری بشدت مجروح میشه و توانایی حرکت نداره و بر اساس غریزه بزور از خونه بیرون میره و ناخواسته کودک چند ماهش رو توی کیسه خوابی که تا مدت کمی کودک اون‌جا در امان هست جا می‌ذاره هر لحظه ممکنه خونه فرو ریخته بشه وقت کافی برای اومدن آتش نشان نیست و شخصی هم اون اطراف نیست فقط شما هستید و ناله مادر زخمی ناتوان در حرکت کردن و کودکی که تا قبل رسیدن آتیش نشان می‌تونه سالم بمونه. اما باید بدونید وقتی وارد خونه بشید امکان سالم بیرون اومد شما یا کودک فقط ۳۵ درصد هست، در بهترین حالت آسیب دیدگی شدید همراه میشه.

شما باشید اولین کاری که می‌کنید چیه؟ می‌زنید تو خونه و کودک رو نجات می‌دید یا شاهد سوختن کودک و شنیدن ناله‌های مادر مجروح بابت کودکش هستید؟ اینجا میشه مفهوم تصمیم منطقی یا احساسی رو متوجه بشیم رفتن ما به خونه کار انسانی (احساسی) هست اما شاید کار درستی (منطقی) نباشه چرا که امکان آسیب دیدن دو نفر بجای یک نفر هست این یعنی خروجی نادرست(غیر منطقی) اما انسانی(احساسی)، حالت دیگش میشه همون‌جا به گریه‌های کودک و ناله‌های مادر زخمی گوش بدیم و این یعنی خروجی درست(منطقی) اما حالت غیر انسانی(بی رحمی؟)

یادم میاد چند ماه قبل کنکور کارشناسی رفته بودم دوره‌ی هلال احمر رو بگذرونم اما به چند جلسه نرسید که بابت کنکور بیخیالش شدم و هنوز وقت مناسبی برای ادامه که هیچ‌وقت نمی‌رسه نرسید، اونجا به مسئله‌ای تو جلسه‌ی اول اشاره شد مربی گفته بود اول ایمنی شما بعد نجات دادن شخص مجروح، وگرنه شما باعث می‌شید افراد دیگه‌ای که به کمک میان درگیر نجات دو شخص بشن.

ما انسان‌ها موجودات احساسی هستیم و توی تصمیم گیری به این صورته که ما تصمیمات احساسی می‌گیریم و بعد از گرفتن تصمیم به دنبال دلایل منطقی برای توجیح اون هستیم.

داستان فیل و فیل سوار

رفتید به تایلند و وقت خوش‌گذرانی هست از تفریحات اونجا فیل سواری رو انتخاب می‌کنید (احتمالا بعد از انتخاب چیزهای دیگه) سوار فیل می‌شوید و شما نقش فیل سوار رو دارید یا شاید شخص دیگه‌ای هم برای اطمینان خاطر که از افراد بومی همان جاست و مسئولیت تربیت فیل رو هم داره کنارتون بشینه. این‌جا مسئله‌ی هدایت فیل هست داستان به این صورته که بُعد منطقی و عقلانی ما شبیه فیل سوار هست و بُعد احساسی ما در نقش فیل، برخلاف تصور ما فرمون فیل یا هدایت فیل، دست فیل سوار (ما یا فرد بومی) نیست بلکه خود فیل هست که انتخاب می‌کنه و میگه کجا بریم و کجا نریم ما فقط یک سوار هستیم و فرد بومی هم برای اطمینان خاطر ما وگرنه بعد تصمیم گرفتن فیل جز چند کتک که باعث تغییر مسیر فیل نمیشه کار دیگه‌ای ازش بر نمیاد، البته پریدن به پایین هم انتخاب دومش باید باشه، در نتیجه این ما هستیم که باید خودمون رو با فیل همسو کنیم و به نوعی از مسیری که میره همراهش هستیم نه مسیری که ما می‌خوایم.

در ذهن ما هم به همین صورته که ذهن عقلانیه (فیل سوار) که خودش رو با بخش شهودی و احساسی ما (فیل) همسو می‌کنه. و این‌جا دوباره به احساسی بودن تصمیمات ما پی می‌بریم. برای منابع و اثبات هم می‌تونید کتاب‌های switch (کلید را بزن) و the righteous mind (ذهن درست کار) رو که در پی نوشت آخر مطلب گفتم بخونید.

خطاهای شناختی

ما انسان‌ها طی هزاران سال تکامل به این‌جا رسیدیم و در این بازه زمانی طولانی سیم کشی‌های مغز ما تغییراتی داشته ـ امکان پذیری این امر یکی از موضوعات مورد علاقه‌ی منه که این روزها تحت عنوان Neuroplasticity و رشته‌ی Neuroscience بررسی میشه ـ یووال هراری در کتاب انسان خردمند راجب این موضوع به خوبی صحبت می‌کنه و با انقلاب شناختی گونه‌ی ما و بوجود اومدن مسائل انتزاعی و واقعیت‌های خیالی، تغییر سیم‌کشی رو به خوبی شرح میده. از این کلمات مفاهیم و کلمات عجیب و غریب بگذریم در طی این سال‌ها با تکامل خطاهای شناختی Cognitive Errors زیادی با ما همراه شد، خطاهای شناختی همون اشتباهاتی هست که مغز ما بصورت غریزی می‌تونه مرتکب بشه.

اگه بخوام مثالی بزنم ترجیح من خطای تایید Confirmation bias که نسیم طالب هم تو کتاب قوی سیاه می‌گه هست:
شما فکر می کنید و باور دارید که یه چیز درسته، کرونایی که این روزها اومده همش دستکاری هستش و یک سلاح بیولوژیکه بعد سرچ می کنید چیزی که این رو ثابت میکنه رو پیدا می‌کنید و هر چیز مخالف این باشه مزخرفه !

در حالت ساده‌ی تعریفی میشه: برای اون چیزی که قبلا به نتیجه رسیدیم درسته دنبال مدارک و شواهد میگردیم. اگه در نتیجه‌ی مارو تایید می‌کنه که خب خوشحال از عقیده‌ی درستمون هستیم و اگه متفاوت و در تضاد بود با باور و نتیجه‌مون نمیپذیریم بررسیش نمی کنیم.

خانم شهلا صفائی و وبلاگ کوچ هم مثل ویکی پدیای سوگیری‌ها و خطاهای شناختی هستن :)))

سوگیری‌ها و خطاهای شناختی زیادی هست که نمیشه همشون رو بررسی کرد اما در طی این تکامل‌های چند ده یا صد هزار ساله، مغز ما انسان‌ها خطاهای شناختی زیادی رو همراه خودش به نسل‌های بعد انتقال میده و همین امر باعث میشه ناخواسته از تصمیم درست و منطقی فاصله بگیریم.

چند ماه پیش که خوابگاه بودم بعضی شب‌ها آخوندی میومد و صحبت می‌کردیم، اون‌قدر سوالات مسخره و بی پایه‌ای از سمت بچه‌ها پرسیده میشد که ترجیح می‌دادیم چیزی نگم اما خب گوش می‌کردم یه روز موضوع جالبی گفته شد و بحث به بررسی قرآن رسید و سوال این بود که چرا باید به گفته‌های قرآن گوش بدیم و اصلا از کجا معلوم که چیزهایی که میگه درسته؟
گفته بود مغز و فکر کامل هستن؟ حتی چند مغز هم با هم یچیزی رو بررسی کنه باز هم ناکامل هستن ـ اگه قبول ندارید چند پاراگراف بالا رو دوباره بخونیدـ اینجا وحی بالاتر از تفکر قرار می‌گیره. بیشتر آیه‌های قرآن وحی هستند و وحی از تفکر بوجود نیومده (اگه هراری رو فاکتور بگیریم) وحی کلماتی از سوی خدا هستند و قرآن حاصل تفکر انسان نیست و بابت همین نمی‌تونه اشتباه باشه، در اصل قرآن مانیفست یا یک راهنما برای مسلمانان و شاید انسان‌ها باشه. من نظری در این باره ندارم و فقط خواستم نقل کنم.

آیا هوش مصنوعی هم ناقص هست؟

قبلا هم این‌جا درمورد این‌که هدف از هوش مصنوعی پیاده سازی هوش انسانی نیست اینجا گفته بودم و توی این نوشته تکمیل تر می‌کنم یکی از اشتباهاتی که ما داریم فکر می‌کنیم هوش مصنوعی یعنی یعنی رباتی بسازیم که توانایی های انسان رو داشته باشه این یعنی Thinking Humanly (فکر کردن مثل یک انسان) که منجر به Acting Humanly (رفتار مثل یک انسان) میشه. این یعنی همون سوالی آتیش گرفتن خونه و کودک و یک ربات این موقع برای نجات کودک وارد خونه نمیشه و ناله‌های مادر تاثیری روی ربات نداره چرا که خطاهای شناختی نداره Thinking Humanly در رشته‌ی علوم شناختی Cognitive Science بررسی میشه. اما هدف درست‌تر هوش مصنوعی Thinking Rationally (تفکر منطقی) هست که منجر به Acting Rationally (عمل منطقی) میشه.

آخه این همه حوزه دوست داشتنی یکجا! علوم شناختی یکی از کراش‌های منه :))))

من به فیلم‌هایی با ژانر علمی و تخیلی علاقه‌ی زیادی دارم و چند روز پیش فیلم ex machina (فراماشینی) رو دیدم اون‌قدر برام جذاب بود که از روش نوت برداری کردم، اگه فیلم رو ندید پیشنهاد می‌کنم ببینید وگرنه شاید خوندن این قسمت بی معنی باشه: نیتن سازنده‌ی هوش مصنوعی به اسم ایوا بود و برای تست اون یک برنامه‌نویس خفن به اسم کیلب رو آورده بود اما هدف تست ربات توسط کیلب نبود بلکه تست هوشمندی ایوا برای تنها راه فراری که داشت بود و اون روش گول زدن کیلب برنامه‌نویس برای فرار از سازندش یعنی نیتن بود و با استفاده از احساسی بودن ما و خطاهای ذهنی انسانی کیلب، ایوا (هوش مصنوعی فیلم ما) تونست این کار رو انجام بده و خیلی دقیق به تفاوت سیستم تصمیم گیری و تفکر انسان و هوش مصنوعی پرداخت.

آیا هوش مصنوعی ناقص هست؟ همچنان نمی‌دونیم اما فکر می‌کنم این‌طور نباشه و اگه خطایی باشه از سوی انسان برای برنامه نویسی اون هست. وگرنه if و else های کدنویسی شده درست کار می‌کنن مگر خطای منطقی از سوی برنامه‌ نویس رخ بده.


این مسئله می‌تونه توی فروش هم به شما کمک کنه، توی کسب و کار هم رایجه که میگن مشتری فرد پشت محصول رو می‌خره یا مشتری برای فروشنده خرید رو انجام میده. طراحی حسی Emotional Design، اعتمادسازی، وایرال شدن viral، رفتار مصرف کننده Consumer behaviour، تبلیغ نویسی، کپی رایتینگ copy writing و خیلی از مفاهیم دیگه که باعث افزایش اینگیجمنت، تعامل و درگیر کردن کاربر با محصول، سرویس، اپ و سایت، خدمت میشن که خودشون می‌تونه یه پوزیشن شغلی محسوب بشه نیاز به دانش این مسئله داره. بنظرم دونستن این مسئله می‌تونه تو تمام جنبه‌های زندگی به ما کمک کنه که توی چند پست بعد، از این‌که چطور خطاهای شناختی به من کمک می‌کنن میگم.

در هر صورت ما انسانیم و تصمیم گیری یکی از مهارت‌های انسانیه که میشه تقویتش کرد، دونستن چیزی که نمی‌دونیم می‌تونه به ما کمک کنه چرا که دونستن چیزهایی که نمی‌دونیم که نمی‌دونیم هم می‌تونه توی تصمیم گیری مفید باشه.

باید بدونیم که ما انسان‌ها موجودات احساسی هستیم و توی تصمیم گیری به این صورته که ما تصمیمات احساسی می‌گیریم و بعد از گرفتن تصمیم به دنبال دلایل منطقی برای توجیح اون هستیم.

آیا این بده یا خوبه؟ ناقص بودن خوبه؟ پست قبلی می‌تونه جواب رو بده :))

پی نوشت: کتاب کلید را بزن هم توسط انتشارات البرز ترجمه شده و می‌تونید دربارش در متمم یا فیدیبو بخونید. کتاب the righteous mind هم توسط نشر نوین ترجمه شده و در بی پلاس هم می‌تونید گوش بدید.

نظرات (۸)

  • علی اصغر یامی
    ۱۳۹۹/۰۲/۰۱ - ۴:۵۷ ق٫ظ

    متن عالی بود خسته نباشی

    پاسخ
    • مهدی درویشی
      ۱۳۹۹/۰۲/۰۷ - ۵:۱۸ ب٫ظ

      ممنونم علی جان که وقت گذاشتی برای خوندنش. خوشحالم اسمتو این‌جا دیدم :))

      پاسخ
  • Faeze
    ۱۳۹۹/۰۲/۰۹ - ۹:۰۲ ب٫ظ

    جالب بود نحوه ترکیب دیدگاه های مختلف رو دوست داشتم

    پاسخ
    • مهدی درویشی
      ۱۳۹۹/۰۲/۱۴ - ۲:۲۸ ب٫ظ

      ممنونم از این‌که مطالعه کردی و بازخورد دادی 🙂
      امیدوارم مفید بوده باشه.

      پاسخ
  • شهلا صفائی
    ۱۳۹۹/۰۲/۱۳ - ۱۰:۰۱ ق٫ظ

    مهدی عزیز چقدر جامع و‌ خوب نوشتی. تقریبا توی هر حوزه‌ی ممکن بردیش و این توانایی ذهن توئه.
    ممنونم بابت لطفی که به من و کوچ داری🌹

    وقتی می‌خوندمت یاد کتاب تفکر،سریع و کند دنیل کانمن و سیستم یک و دو افتادم.
    احتمالا خوندیش. اونجا هم از سیستم منطقی و شهودی انسان و خطاهای شناختیش حرف می‌زنه. حوزه‌ای که مثل تو عاشقشم.

    راستی وقت کردی سریال Fringe رو هم یه نگاهی بنداز 😉

    پاسخ
    • مهدی درویشی
      ۱۳۹۹/۰۲/۱۴ - ۲:۴۴ ب٫ظ

      این‌که یه چیز از چندتا حوزه دیده می‌شه رو دوست دارم علتشم پراکندگی خودمه :))
      راجب سیستم یک و دو شنیدم، اما کتاب دنیل کانمن رو نشده هنوز بخونم البته شاید علتش این باشه ندارمش؛ هر وقت جیحون می‌رفتم کتابش رو می‌دیدم و نشد هنوز بگیرم. کلا موضوعات مربوط به مغز رو دوست دارم کاتالوگ انسان در نظر می‌گیرمشون

      من اولین کاری که برای دیدن یه سریال می‌کنم تعداد اپیزود رو ضرب در مدت زمان هر اپیزود می‌کنم و بعد می‌گم با این همه می‌شه اون دوره رو تموم کرد یا این کارو کرد! و این‌طوری سریال دیدن رو کنسل می‌کنم اما خب محاسبات مسخره‌ایه..
      موضوع و امتیاز خوبی داره مرسی بابت معرفی باید ببینم!

      پاسخ
  • پینگ بک : به بهانه‌یِ روز معلم – مهدی درویشی

  • پینگ بک : سوءاستفاده از خطاهای شناختی مغز – مهدی درویشی

نظر دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *