
بچهتر که بودم همیشه سر خوابیدن من بحث بود، معمولا دیر میخوابیدم بعدها که اواخر سالهای مدرسه و هنرستان بود ساعت خوابم واقعا بهم ریخته بود، ساعت ۵ میخوابیدم و بابت فاصلهی زیادم تا مدرسه باید زودتر از بقیه هم بیدار میشدم وهمیشه هم دیر میکردم و از جایگاه کارآموز بودنم در مدرسه نهایت سوءاستفاده رو میکردم و سر تمام کلاسها میگفتم داشتم سیستمهای کارگاه رو مرتب میکردم
عکس کارت ملی زیاد مهم نیست اما بابت خواب کم اون روزم از اون عکس ناراضیم نه صرفا بابت قیافه و چند سانت کوچک یا بزرگ تر، اینور و اونورتر بودن اعضای صورت یا بدن. این روال ادامه داشت تا دانشگاه دوران کاردانی تموم شد و مشکل چندانی نبود اما وقتی نوبت کارشناسی و تهران شده باید ساعت ۶ بیدار میشدم و بعضی روزها ساعت ۵:۵۰ دقیقه میخوابیدم و آلارم ساعت ده دقیقه بعد شروع به فریاد میکرد، بیدار شدن تو اون حالت واقعا کار سختی بود حس میکردم تک تک سلولهای بدن مثل وزنههای چند ده کیلویی توی بدن من هستن
بچههای فنی چندبار کنکور میدن و کم خوابی بزرگترین استرس روزهای کنکور من بود، روزهای امتحان، مهمونیهای خارج از استان و تمام مسائل زندگی بابت دیر خوابیدن به مشکل میخورد، علت سادست وقتی دیر میخوابیدم مجبور بودم کمتر بخوابم چون روال زندگی عادی روزمرهی انسان امروزی از صبح شروع میشه.
دیر خوابیدنی که باعث کم خوابی شده بود دغدغهی هر روز من بود، واقعا فکر میکردم که اگه زمان خوابم رو درست کنم به خیلی از کارهام میتونم برسم. روشهای زیادی رو تست کردم، فکر میکنم بحث از عادت گذشته الانم میتونم ساعت خوابم رو درست کنم اما بیش از یکی دو هفته دووم نداره، این روزها که خواستم ساعت خوابم رو درست کنم روی یه زمین سفت میخوابم تا تمام شرطیسازی های جای خواب قبلی از درد زمین سفت، بیخیال مغز مهدی بشن.
بگذریم اینهارو گفتم که بگم دیر خوابیدن واقعا سخته، کنترلش کردنش از اون هم سخت ترفکر میکنم این روزها همه این مسئله رو درک میکنن.
چند وقتی شد یه کامنتی توی سایت متمم خوندم که نوشته بود:
«خواب سنگینی دارم، سریع می خوابم و سر ساعت بیدار میشوم. ولی شما از دردسرهای این مسئله بیخبرید.
بارها شده در طول شب اتفاقی افتاده متوجه نشدهام. نمی توانم در روز تعطیل بیشتر بخوابم. حتی اگر مهمان داشته باشیم، مثل شلمن، باید بروم بخوابم. شب امتحان و شب عادی ندارم، ساعت خواب ثابت، ساعت بیداری ثابت»
لحظهای که این کامنت رو خوندم حالت بشدت عجیبی داشتم، چطور منی که ساعت خوابم بشدت متغیره اینقدر گلهمندم و از طرفی شخصی که سریع میخوابه و سر ساعت بیدار میشه ـ که آرزوی چند سالهی منه ـ اون هم گلهمند!
متوجه شدم که چقدر شب بیدار موندن به منم کمک کرده؛ اکثر قبولیهای درسی رو مدیون بیدار موندن شبها هستم، زمانهای با تمرکزی که بدون هیچصدایی بود، اکثر سفارشهایی که میگرفتم آخر شب انجام میدادم و کلی چیز دیگه.
حرف من این نیست شب بیداری خوبه یا بد و اصلا بحث از مزیتها و معایب نیست، مسئله اینه هر چیزی در کنار مزیتش معایب هم داره شما هر حالتی باشی چالشهای خودش رو داره، من از شب بیداری استفادههای زیادی کردم و به همون اندازه اذیت شدم اما اون طرف قضیه زود خوابیدن هم چالشهای خودش رو داره، کدوم بهتره؟ هیچکدوم هر کدوم بسته به موقعیت، شخصیت فرد، شرایط و خیلی از المانهای دیگه وابستست.
تو مشکلت اینه استعداد زیادی داری!
من با کلمهی استعداد زیاد موافق نیستم بنظرم استعداد وجود نداره و صرفا آمادگی ذهنی هست ـ اگه چند درصد استثنا رو فاکتور بگیریم ـ همین مسئله به من خیلی کمک کرد تا در هر چیزی خوب نیستم به خوب یا در بعضی موارد به بهترین تبدیل بشم، یکی از چالشهای لذت بخش من ناتوان بودن در چیزی هست تا تواناییش رو بدست بیارم. توضیحات بالا بابت این بود که در ادامه از کلمهی استعداد استفاده کردم منظورم این پاراگراف هست.
من در بعضی مسائل آمادگی ذهنی بیشتری دارم و بعضی وقتا این مسائل زیاد میشن، اونقدر زیاد که هر برنامه ریزی برای به تعادل رسوندن اونها ناتوانه. از طرفی علاقهی زیادی به هر چیزی دارم هر چیز واقعا هر چیز هست، خیلی ساده میتونم ساعتها به بال زدن مگس فکر کنم و حوصلم سر نره، این روزها که در قرنطینه هستیم بجای پناه بردن به شبکههای اجتماعی مثل خون آشامهایی که نیاز به تاریکی دارن اینستاگرام رو پاک کردم و رفتم وسط نور مستقیم تا بتونم بیشتر برای چیزهایی که دوست دارم وقت بذارم
وقتی تو چیزی خوب باشیم و به اون چیز علاقه هم داشته باشیم چیز عالی هست، نه ملال هست و نه سر رفتن حوصلهای. خوب بودن تو چند چیز نیازمند مسئلهی انتخاب هست. منابع مالی، زمانی، انرژی و چیزهای دیگهی انسان محدود هست و متوسط بودن تو چند چیز مانع خوب یا عالی بودن تو یه چیز میشه و رسیدن به درآمد معمولا نیازمند یه چیز خوب یا عالی هست، چیز معمولی زیاده که خب با سبک زندگی و درآمد من هم سازگار نیست، همین مسئله باعث میشه من همیشه درگیر انتخاب باشم، گاهی این مسئله اونقدر باعث درد کشیدن میشه که مجبور میشم به مشاور و روانپزشک پناه ببرم. دفعه آخری که پیش شخصی رفتم چند ساعتی صحبت کردیم آخر ماجرا گفت تو مشکلت اینه استعداد زیادی داری! این جملهی قشنگی هست وقتی شنیده بشه و خب همه افراد با استعداد رو ستایش میکنیم اما همین مسئله باعث شده که من همیشه درگیر انتخاب باشم و خیلی وقتها بجای انجام کار وقتم رو صرف فکر کردن راجب کار کنم.
چند وقتی هست که بابت مشکل چشم نمیتونم زیاد با مانیتور کار کنم ـ تقریبا کل روز و کارهای من با سیستم انجام میشه ـ و خب فعالیتهای زیادی بود که این ساعات رو پوشش بده چند قسمتی از پادکست چنل بی علی بندری رو گوش کردم توی یکی از اپیزودها صحبت درباره دختر خارق العادهای به اسم پرومتهئا بود ، داستان دختر نابغهای که در فقر بزرگ شد و میخواست دنیا را تغییر بده اما اتفاق وحشتناکی توی زندگیش میوفته و باعث میشه کل زندگیش مختل بشه.
توی پادکست از کودکی صحبت میشد که توانایی حل معادلات دیفرانسیل رو قبل دوران ابتدایی داشت، معادلاتی که من توی دوران کارشناسی هیچ چیزی ازش نفهمیدم، کوچیکترین دانشجوی دانشگاههای برتر جهان بود و این یعنی نابغه به معنای عام و منم تحسین میکنم اما مشکل اینجا بود این دختر در ارتباط برقرار کردن ضعیف بود نه بابت مهارت ارتباطی پایین خودش، بلکه بابت اختلاف سنی و مهارت زیادش با بقیه، جامعه دانشجویی پذیرایی چنین شخصی نبود شخصی که به هیچ عنوان توانایی رقابت با اون نیست. نابغه بودن هم میتونه لذت بخش نباشه…
بهرام توی آهنگ لمس میگه:
نه خوبه نه بد ، نه درسته نه غلط
نه سیاهه نه سفید ، خاکستریه
این یعنی رنگ واقعیت.
معمولا مطلقها چیز خوبی نیستن اما ما بعضی افراد هستیم که مطلق هستیم یسری هامون ساعت خواب درستی نداریم، یسری زود میخوابیم، بعضی از ما با استعدادیم، بعضی از نفهمیدن و چندبار خوندن رنج میبریم، بعضیها زیادی چاقیم بعضیها از لاغری فراری هستیم، بعضیها رویای استیوجابز و ایلان ماسک شدن داریم اما از مشکلاتش بی خبریم.
توی زندگی هر چیزی حداقل دو رو داره و هیچ رو برنده نیست، زندگی بازی شیر یا خط سکهها نیست؛ زندگی وسط سکه هست که امکان اتفاق افتادنش رو هیچوقت توی آمار و احتمال محاسبه نکردیم.
این مسئله تو تمام مسائل زندگی دخیله، دکترا گرفتن لزوما از ما برنده نمیسازه همونطور که ترک تحصیل کرده برنده نیست، هر کس در شرایطی برنده میشه، اگه توانایی تغییر شرایط رو نداریم در شرایط خودمون بهترین عملکرد رو داشته باشیم. ما وقتی چیزی داریم چالشهایی هم همراهش داریم اگه توانایی تغییرش یا تعادلش رو داریم که من هم موافق تغییر هستم اما اگه نیست باید بدونیم اونطرف قضیه هم چیز بهتری نیست، بهتر ما هستیم که در موقعیت و شرایطی که داریم چطور پیش میریم با تمام چالشها.
پینگ بک : آقا مغز انسان ناقص هست – مهدی درویشی
Faeze
۱۳۹۹/۰۲/۰۹ - ۱۰:۲۷ ب٫ظمهم اینه که ادم کدوم طرف سکه رو بیشتر دوس داره اون وقت با مشکلاتش هم بهتر از افرادی که اون طرف از سکه رو دوست ندارن کنار میاد
مهدی درویشی
۱۳۹۹/۰۲/۱۴ - ۲:۳۵ ب٫ظآره موافقم، اما خب گاهی اون طرفی که دوست داریم نیستیم و نکته جالب تر اینه تصور ما از اون طرف سکه متفاوت از واقعیه و بعد رسیدن بهش چون مطابق تصور و انتظار ما نیست، شکست اتفاق میوفته. در هر صورت علاقه کمک زیادی میکنه اما همیشه شاید کافی نباشه! از نظر من هر دو روی سکه استفادههای خودش رو داره، شاید علتش اینه من هر دو سمت رو دوست دارم :))
کلی ممنون بابت نظرت
پینگ بک : به بهانهیِ روز معلم – مهدی درویشی
faw-sibamotor
۱۴۰۰/۰۴/۲۷ - ۸:۵۱ ق٫ظمطلب آموزنده ای بود و اطلاعات زیادی کسب کردم
موفق باشید